مقدمه:
اتیوپی کشوری است که جاذبه های زیادی از گذشته های دور تا کنون با خود همراه دارد. اتیوپی یا Etopia نام کشوری است که در شاخ آفریقا و در منطقه شرقی قاره آفریقا واقع شده است. اتیوپی با اریتره از مرز شمالی، با کشورهای سودان و سودان جنوبی از مرز غربی، با سومالی و جیبوتی از مرز شرقی و جنوب شرقی، و با کنیا در مرز جنوب، همسایه میباشد.
اتیوپی از لحاظ جغرافیایی کشوری با آب و هوای گوناگون است. در شمال کشور، دریاچه تانا قرار دارد که سرچشمه رود نیل است.
جامعه اتیوپی در مجموع به دو بخش شهرنشین و روستایی تقسیم می شود. بر اساس داده های منتشر شده موجود در حال حاضر در حدود ۱۷ درصد از مردم این کشور شهرنشین بوده و بخش اعظم جمعیت اتیوپی (در حدود ۸۳ درصد) را روستائیان و اقوام بیابان گرد تشکیل می دهند.
در بررسی جامعه شناختی اتیوپی آنچه که مشهود است بخش اعظم مردم این کشور را کشاورزان سنتی از یک سوی و گله داران و دام پروران از سوی دیگر تشکیل می دهند که بصورت سنتی درآمدی اندک را عاید خود می سازند. لذا میتوان گفت ساختار اجتماعی اتیوپی مبتنی بر این دو گروه است و شهرنشینی که پدیده ای نسبتا جدید در این کشور محسوب می شود هنوز از جایگاه چندانی برخوردار نیست. جدای از آن نظام اجتماعی اتیوپی نیز نظیر سایر کشورهای آفریقای زیر خط صحرای بزرگ بر ارتباطات قومی استوار گردیده و اقوام و قبایل مختلف بخش اعظم نظام اجتماعی این کشور را بخود اختصاص داده اند. و این کشور در بر گیرنده بیش از ۸۰ قبیله یا گروه نژادی است که در مناطق مختلف این سرزمین باستانی استقرار دارند.اتیوپی همچنین یکی از قدیمی ترین کشورهای جهان است و جزو معدود کشورهای آفریقایی است که از زمان های قدیم مستقل بوده است. یونانیان نام این کشور باستانی را اتیوپی و مسلمانان حبشه مینامیدند.
در اتیوپی سنگوارههای انسانی که کشف شده اند مربوط به ۸۵۰۰۰ سال پیش است. منابع تاریخی این کشور مربوط به بیست و پنج قرن قبل از میلاد مسیح است. در قرن اول میلادی، پادشاهی آکسوم این منطقه را متحد کرد. در آن زمان کشورهای ایران، رم، چین و حکومت آکسوم جزو چهار قدرت بزرگ جهان بودند.
ایتالیا در سال ۱۹۳۶ بر اتیوپی و چند کشور آفریقایی مسلط شد ولی بعد از جنگ جهانی دوم مجبور به تخلیه این کشورها شد.
در حال حاضر حکومت اتیوپی از نوع جمهوری فدرال دموکراتیک میباشد. پایتخت کشور، آدیس آبابا یا Addis Ababa میباشد که بزرگترین شهر اتیوپی نیز میباشد.
مسیحیت، دین رسمی این کشور است و بعد از ارمنستان دومین کشوری است که دین مسیحیت را به عنوان دین رسمی کشور اعلام کرد.
تاریخ باستان در اتیوپی
اکتشافات باستان شناسی، تاریخی چند میلیون ساله از زندگی انسان را بر این سرزمین نشان می دهد. در کشفیات باستان شناسی دو دهه گذشته در دره رود اواش[۱] که در دره ای میان گسلی واقع شده و تا کشورهای کنیا و تانزانیا نیز امتداد می یابد، بقایای بسیاری از انسان گونه ها، همچون "آردی پیشکوس رامیدوس"[۲]، ردپای انسان "لائتلی"[۳] که در زبان محلی پستانک[۴] معنا می دهد و سنگواره ای از اندام تقریباً کامل یک کودک حدوداً سه ساله از گونه استرالوپیثکوس افارنسیس [۵] متعلق به سه میلیون و سیصد هزار سال پیش به دست آمده است.
پیش از آن و در سال ۱۹۷۴ نیز، سنگواره ای نه چندان کامل متعلق به انسانی با قدمت سه میلیون و دویست هزار سال پیش در همین ناحیه پیدا شده بود که آن را «لوسی» نام نهادند.
اما کشفیات اخیر، بویژه کشف کامل ترین استخوان بندی یک کودک سه ساله که توسط یک گروه باستان شناسی اتیوپیایی و با کمک مؤسسه انسان شناسی تکاملی ماکس پلانک آلمان انجام گرفت حقایق بیشتری را در مورد انسان های اولیه و سکونت آنها بر بخش هایی از کره زمین مشخص ساخت. [۶]
ذکر نام اتیوپی را، در نوشته های کهن یونانیان می توان جست. یونانی ها ساکنان جنوب مصر (بین دریای سرخ و خلیج عدن) را "آی توپیا"[۷] به معنای سیه چرده می نامیدند. هومر شاعر عهد باستان یونان نخستین یونانی بود که به توصیف سرزمین و مردم آی توپیا پرداخته است. به گفته او خدایان برای استراحت و خوشگذرانی به میان مردم «آی توپیا» می رفتند و آفتاب نیز در سرزمین آنها که در دور دست ترین نقطه جهان بود غروب می کرد. نام آی توپیا دوبار در ایلیاد و سه مرتبه در اودیسه ذکر شده است. هرودوت، تاریخ نگار یونانی، ساکنان این سرزمین را متشکل از دو گروه موصاف و موفرفری خوانده است و نام اتیوپی را برای همه سرزمین های جنوب مصر، شامل سودان و اتیوپی فعلی، به کار برده است. پلیمن کهتر، عقیده دارد که نام این کشور، از نام یکی از پسران هفاستیوس به نام آراتیوپس[۸] گرفته شده است. مشابه چنین نظریه ای در کتابی قدیمی به خط گیز[۹] متعلق به قرن پانزدهم میلادی و درباره شهر آکسوم ذکر شده و ایتیوپیس[۱۰] بنیانگذار شهر آکسوم خوانده شده است. نام دیگری که در قدیم برای این سرزمین به کار برده شده حبشه بوده است که در زبان انگلیسی آن را ابیسینیا[۱۱] می گویند و به عربی آن را «حبشه» تلفظ کرده و هنوز این نام را برای ساکنان اتیوپی به کار می برند.
به علت فقدان منابع مکتوب و مستند و آثار تاریخی کافی، بررسی گذشته اتیوپی که از قدیمی ترین کشورهای جهان است، به سادگی امکان پذیر نیست. اکثر مطالب مربوط به سوابق تاریخی این کشور، مبتنی بر روایات و قصه هایی است که به صورت شفاهی و غیر مکتوب، حفظ شده اند. به موجب این روایات ملکه سبا که حبشی (آی توپیایی) بوده است، پس از ازدواج با سلیمان نبی(ع)، پسری به دنیا می آورد که منلیک نامیده می شود. منلیک جزو نیاکان پادشاهان اتیوپی محسوب می شده و حتی هایلاسلاسی آخرین امپراطور این کشور نیز خود را از تبار منلیک به شمار می آورد.
هرچند در منابع دینی، نظیر تورات (عهد قدیم، کتاب اول پادشاهان، باب ۱۰، آیات ۱، ۲ و۱۰) و همچنین قرآن کریم (در سوره نحل) به سفر ملکه سبا به سرزمین ملک سلیمان (ع) و تقدیم هدایایی شامل طلا و ادویه و سنگ های گرانبها به حضرت سلیمان(ع) اشاره شده است، اما در متون تاریخی سبائیان را حاکمان سرزمین حاصلخیز یمن می دانستند لذا تعیین استناد تاریخی این افسانه ها با واقعیت بسیار مشکل است[۱۲].
بر اساس مستندات تاریخی اقوام کوشیتیک، چندین هزارسال پیش از میلاد مسیح (ع) به اتیوپی مهاجرت کرده و در نواحی جنوب و غرب آن سزمین ساکن شدند. کوشی ها به مرور اقوام نیلی و سودانی زبان ساکن اتیوپی آن عهد را وادار به تبعیت از خود کردند و در برهه ای از تاریخ، شهر نبط[۱۳] را پایتخت خود قرار دادند و به رقابت با حکمرانان مصر پرداختند. موج دیگری از مهاجرت اقوام بیگانه موسوم به حبشیان به این سرزمین منجر به ایجاد پادشاهی آکسوم در اتیوپی شد. گروهی از دانشمندان عقیده دارند که حبشیان، دراصل گروه های عرب یمنی بوده اند که در ساحل جنوبی جزیره العرب، در شرق حضرموت، زندگی می کردند و بعدها به سوی غرب مهاجرت کرده و با عبور از تنگه باب المندب؛ در مناطق مقابل یمن و ساحل دریای سرخ سکونت گزیدند. از آنجا که عبور این اعراب جنوبی در زمان قدیم و به صورت تدریجی رخ داده است، به طور دقیق نمی توان تاریخ آن را مشخص کرد ولی بر اساس اطلاعات موجود و برخی شواهد تاریخی این مهاجرت قبل از آغاز قرن چهارم پیش از میلاد (حدود هزار سال پیش از میلاد) اتفاق افتاده است. این قوم توانستند در ساحل اریتره کنونی سکونت گاهی ایجاد کرده و به تجارت با دیگر اقوام مجاور پرداختند و طولی نکشید که نفوذ خود را بر اقوام کوشی که پیش از آنان در فلات اتیوپی می زیستند گسترش دادند. با گذشت زمان این مهاجران در مناطق مختلف اتیوپی پراکنده شده و تمدن سامی را در این سرزمین گسترش دادند. در آغاز قرن اول میلادی، این اعراب جنوبی موفق به تأسیس پادشاهی اکسوم شدند. مؤلف کتاب «الطواف حوال البحر الاریتری» مرز اودلیس و شهر آکسوم، پایتخت کشور حبشه و مرکز اصلی تجارت عاج را توصیف کرده است. علاوه بر آن کتیبه های به دست آمده از زمان اکسوم، از جمله کتبیه هایی متعلق به قرن چهارم میلادی از دیگر منابع اطلاعاتی در مورد آن دوران به شمار می روند. در قرن سوم میلادی حکومت آکسوم شروع به ترقی و گسترش نفوذ و سیطره خود بر مناطق مجاور در شمال، جنوب و شرق نمود. نخستین حمله حبشیان به یمن، در زمان نجاشی اعمیدا، در حدود سال ۳۴۰ میلادی صورت گرفت. این حمله در واقع عکس العملی در مقابل حمله پادشاهان حمیر به سواحل شرقی حبشه به شمار می آمد و عوامل دینی و مذهبی دخالتی در آن نداشت. این جنگ در روزگار «یریم یرحب بن شمر یمرعش» پایان یافت و از آن زمان به بعد ، پادشاه آکسوم به لقب "پادشاه آکسوم، حمیر، ذی ریدان، حبشه، سبا و تهامه" ملقب گردید و پادشاه حمیر و فرزندانش به شهر یثرب گریختند که بعد از حمله روم به بیت المقدس (در سال ۷۰ میلادی) و مهاجرت یهودیان، به صورت مرکز یهودیت در جزیره العرب درآمده بود.
با ظهور اسلام و گسترش قلمرو اعراب مسلمان، حضور آنان در کرانه های دریای سرخ افزایش یافت و این در حالی بود که ضعف دولت اکسوم در مقابله با نفوذ رو به افزایش آنها، سبب عقب نشینی حکمرانان آکسوم از سواحل دریا و کوچ کردن ساکنان نواحی شمالی به سرزمین کنونی اتیوپی شد و این آغازی بر دوران طولانی تاریخ حبشه و عصر وسطای دولت اتیوپی بشمار می رود. با وجود ضعف تدریجی سلسله در حال زوال آکسوم، دولت اتیوپی به عنوان پادشاهی مستقل با فرهنگی مسیحی همچنان پابرجا ماند. در گذر از مراحل حساس تاریخ میانه، سلسله ای به نام «زاگو» جایگزین حکومت آکسوم شد و پایتخت کشور از آکسوم به «ستا» انتقال یافت. دوری از سواحل و سکونت در سرزمین های مرکزی و جنوبی، سبب نفوذ بیشتر فرهنگ و سنت آفریقایی در این حکومت شد و به تدریج ویژگی های اقوام امهری (امهاری) جانشین آداب و رسوم پادشاهی اکسوم شد.
پس از سرنگونی دودمان «زاگو» در سال ۱۲۷۰ میلادی؛ سلسله دیگری از پادشاهان اتیوپی به قدرت رسیدند که خود را از نسل منلیک اول، فرزند سلیمان پیامبر و ملکه سبا می دانستند. اولین پادشاه سلسله جدید «یکونواملاک» شاهزاده «شوآ» بود که در گسترش فرهنگ و سنت قوم امهاری بسیار کوشید و پایتخت اتیوپی را از ستا به سرزمین «شوآ» انتقال داد. در زمان حکومت این پادشاهان مدعی میراث داری سلیمان، به ویژه «امداسیون» و «زارایعقوب»؛ برای نخستین بار تاریخ نگاری و تدوین سرگذشت بزرگان این سرزمین آغاز شد و جنگ با مسلمانان و همسایگان مهاجم ادامه یافت. در این مقطع تاریخی مسدود شدن راه های ارتباطی اتیوپی با جهان خارج، قطع روابط تجاری با سایر کشورها و دوری از سواحل دریای سرخ تا حدودی سبب انزوای این کشور شده بود. با این حال ورود کاوشگران و نمایندگان و تجار اروپایی به این سرزمین تاریخی و انتشار اخبار و اطلاعاتی در مغرب زمین در مورد اتیوپی که تنها کشور مسیحی منطقه بود، موجب برانگیختن هیجان دولت های غربی و به ویژه پاپ شد. از این روی پاپ به منظور وابسته ساختن کلیسای اتیوپی به رم و جلوگیری از ادغام آن با کلیسای اسکندریه، گروهی را به اتیوپی فرستاد.
تاریخ دوره میانی اتیوپی :
در اواخر قرن پانزدهم و اوایل قرن شانزدهم میلادی، دولت پرتغال که در پی تسلط بر مناطق مهم تجاری و استراتژیک در جنوب و غرب آسیا بود، متوجه اتیوپی شد. از این روی پس از تصرف مصر به وسیله سلیمان اول عثمانی در سال ۱۵۱۷، دولت پرتغال با اعزام نیروهای نظامی و کمک به دولت اتیوپی برای مقابله با لشکر عثمانی و کشورهای همسایه، کوشید تا با همکاری این کشور تسلط خود را بر راه های آبی منطقه حفظ کند. اعزام نیروهای پرتغالی به این منطقه تحت فرماندهی استوام دوگاما (فرزند چهارم واسکودوگاما) نایب السلطنه هند، سبب جلوگیری از تصرف اتیوپی به وسیله عثمانی ها در سال ۱۵۴۲ شد و برغم دستگیری و اعدام دوگاما؛ قوای کمکی پرتغالی مانع پیشروی سپاه ترک در اتیوپی شدند.
در طول دو قرن بعد، اتیوپی دچار هرج و مرج و درگیر جنگ های داخلی شدیدی میان اقوام امهاری و تیگره ای گردید که سراسر این سرزمین را درگیر آشوب و ویرانی کرد. در سال ۱۸۵۳، یکی از مدعیان حکومت به نام تئودور، پس از دوسال مبارزه و سرکوب رقبای خود، به قدرت رسید و در سال ۱۸۵۵ با عنوان «نگوس» جدید در آکسوم تاج گذاری کرد .
تئودور که دارای روحیه ای مستبد و ضد اسلامی بود پس از قتل عام مسلمانان، کوشید تا با خشونت تمام مخالفان خود را سرکوب کند. دوران حکومت تئودور، با ورود مجدد اروپاییان به منطقه خلیج فارس و دریای سرخ همزمان بود از این روی دولت های فرانسه و بریتانیا هیأت هایی را برای مذاکره و برقراری روابط به اتیوپی گسیل نمودند. با این حال نمایندگان اعزامی دولت های اروپایی از جمله سفرای امپراطوری انگلستان نیز دستخوش خشم و تنفر امپراطور تئودور قرار گرفتند و «کامرون»، دومین نماینده بریتانیا در دربار شاه؛ پس از مدتی اقامت به اتهام توطئه علیه امپراطور دستگیر و همراه با سایر اعضای هیأت نمایندگی بریتانیا زندانی شد. دولت بریتانیا پس از خودداری تئودور از آزاد کردن این اشخاص، در ژانویه ۱۸۶۸ نیروهای نظامی خود را به اتیوپی اعزام کرد. تئودور که به سبب سیاست های غلط و خشونت های گذشته، کاملاً بی پناه و درمانده شده بود در تاریخ ۱۳ آوریل ۱۸۶۸ خودکشی کرد .
پس از خودکشی تئودور، یکی از رقبای سابق وی به نام «کاسا» که رئیس قبیله تیگره بود، در سال ۱۸۷۲ میلادی تحت عنوان امپراتور یوهانس (یوحنا) چهارم در آکسوم تاجگذاری کرد. یوهانس پس از جلوس بر تخت سلطنت از همه سران قبایل و زمین داران بزرگ خواست تا حکومت او را به رسمیت بشناسند. با این حال عده ای از رؤسای قبایل، از جمله فردی به نام «منلیک» که مدعی سلطنت «شوآ» بود و در سال ۱۸۶۵ از زندان فرار کرده بود، از قبول حکمفرمایی یوهانس امتناع کردند . یوهانس برای سرکوب مخالفان و به خصوص منلیک به تجهیز ارتش خود پرداخت و در فوریه ۱۸۷۹ منطقه شوآ را محاصره کرد. در پی آن منلیک بصورت ظاهری حکومت وی را تأیید کرد، اما اندکی بعد نه تنها خود را پادشاه شوآ نامید بلکه به عنوان بازمانده خانواده سلطنتی سلیمان و ملکه سبا مدعی تاج و تخت اتیوپی شد.
اتیوپی در این دوران از نظر موقعیت بین المللی نیز، مانند اوضاع داخلی، با خطراتی مواجه بود.خدیو مصر که قبلاً در زمان تئودور متهم به مداخله در امور داخلی اتیوپی شده بود، این بار قصد اشغال نواحی شمالی و "مساوا" را داشت. در این بین و به دنبال پیروزی موقت طرفداران فردی به نام "مهدی" در سودان، عده ای از رؤسای قبایل نواحی عربی اتیوپی نیز به پیروی از مهدی سودانی به مخالفت با حکومت یوهانس برخاستند. مناقشات داخلی و جنگ با نیروهای خارجی و مدعیان تاج و تخت پادشاهی، همزمان با افتتاح آبراه سوئز (۱۸۶۹) و هجوم کشورهای اروپایی به اتیوپی، به زودی موجب تضعیف و شکست نیروهای تحت فرماندهی یوهانس شد. در واقع دریای سرخ پس از گشوده شدن کانال سوئز، از اهمیت بین المللی زیادی برخوردار شده بود و قدرت های اروپایی در پی مقاصد استعماری خود می کوشیدند تا با اشغال سرزمین های اطراف دریای سرخ و غلبه بر دولت های این منطقه، موقعیت جهانی خود را استحکام بخشند. در راستای این سیاست جدید بریتانیا و فرانسه مناطقی را در سومالی اشغال کردند و دولت ایتالیا نیز با بهره گیری از قرارداد یک شرکت خصوصی ایتالیایی در مورد خلیج عصب که در سال ۱۸۶۹ با رؤسای قبایل محلی منعقد شده بود، در فوریه ۱۸۸۵ اقدام به تصرف «مساوا» نمود و اندکی بعد نیروهای نظامی خود را مأمور اشغال نواحی داخلی اتیوپی کرد. ارتش اتیوپی که تحت فرماندهی یوهانس و پس از عقب راندن مصری ها در سال ۱۸۷۶ و جنگ و گریز با قبایل یاغی و بازسازی نسبی خود ورزیده شده بود در سال ۱۸۸۶ نیروهای مهاجم ایتالیا را محاصره کرد؛ با این حال شورش مجدد طرفداران مهدی در غرب اتیوپی، سازش منلیک با ایتالیا و کمک افراد تحت فرماندهی وی به ارتش ایتالیا برای مبارزه با حکومت مرکزی، سبب وارد آمدن ضربه هایی اساسی بر یوهانس و کشته شدن وی در جنگ با نیروهای مهدی در مارس ۱۸۸۹گردید .
پس از قتل امپراطور یوهانس، منلیک در ۶ نوامبر سال ۱۸۸۹ تاج گذاری کرد و آدیس آبابا را به عنوان پایتخت جدید اتیوپی برگزید[۱۴]. مدت کوتاهی پس از تاج گذاری، منلیک نیروهای مهدی را شکست داد و از سوی دیگر ایتالیا که قبلاً اسمره و کرن را اشغال کرده بود در ژانویه ۱۸۹۰ اریتره را مستعمره خود اعلام کرد و بخش وسیعی از دریای سرخ را تحت کنترل خویش گرفت. دولت ایتالیا سپس با استناد به متن ایتالیایی قرارداد دوستی و مودت که قبل از اعلام پادشاهی منلیک دوم (مه ۱۸۸۹) با وی منعقد نموده بود، خواستار انجام مذاکرات مربوط به عقد قرارداد تحت الحمایگی اتیوپی شد. ولی از آن جایی که منلیک از پذیرفتن ماده ۱۷ معاهده درباره تحت الحمایگی کشورش خودداری کرد، دولت ایتالیا در سال ۱۸۹۵تصمیم گرفت با تصرف نظامی اتیوپی مقاصد استعماری خود را تحقق بخشد. منلیک با نیروهای تحت فرماندهی خود به ناحیه تیگره که در اشغال ایتالیا بود حمله کرد و در جنگی نابرابر ارتش مجهز ایتالیا را در سال ۱۸۹۶ شکست داد و ژنرال "اورسته باراتیری" فرمانده نیروهای ایتالیایی، با امضای عهدنامه صلح آدیس آبابا در اکتبر ۱۸۹۶ ناگزیر از پذیرفتن استقلال اتیوپی شد. با این حال ایالت اریتره آن روزگار کماکان در اشغال ارتش ایتالیا باقی ماند.
در دوران پادشاهی منلیک، رؤسای قبایل و زمین داران بزرگ مناطق مختلف اتیوپی، کوشیدند با تصرف سرزمین های جدید بر گروه های رقیب خود مسلط شوند. کشورهای اروپایی نیز با استفاده از اختلافات قومی و قبیله ای موجود و در مقابل کسب امتیازهای استعماری، از گروه های مختلف حمایت می کردند . منلیک با توجه به تضاد و اختلافات فیمابین قبایل و مناسبات آنها با دولت های خارجی، بر آن شد تا با اجرای سیاستی دراز مدت، قدرت حکومت مرکزی را در سراسر اتیوپی تثبیت کرده و قبایل یاغی را سرکوب نماید. او همچنین با امضای قراردادهای مرزی با بریتانیا، فرانسه و ایتالیا در طول سال های ۱۸۹۴ تا ۱۹۰۸، خطوط جدید مرزی اتیوپی را با سرزمین های مجاور تحت سلطه دولت های اروپایی، تعیین کرد.
پس از مرگ منلیک در سال ۱۹۱۳، نوه اش به نام "لیج یاسو" جانشین وی شد، با این حال امپراطور لیج یاسو پس از گذشت چندسال، به علت پذیرش دین اسلام و برقراری روابط نزدیک با دولت عثمانی از طرف کلیسای اتیوپی مرتد شناخته شده و از قدرت خلع گردید و دختر منلیک به نام زودیتو (زاودیتو) جانشین وی شد و "راس تافاری" نیز به نیابت سلطنت برگزیده شد. راس تافاری به منظور تحکیم و توسعه روابط خارجی اتیوپی، در سال ۱۹۲۴ از چند کشور اروپایی، مصر و فلسطین بازدید کرد با این حال امضای موافقت نامه ای میان ایتالیا و بریتانیا در سال ۱۹۲۵، بار دیگر استقلال اتیوپی را به مخاطره انداخت. به موجب این موافقت نامه، دولت بریتانیا فعالیت بازرگانان و مؤسسه های تجاری ایتالیایی را در بخش غربی اتیوپی به رسمیت شناخت و در مقابل ایتالیا تعهد کرد که با ساختن سدی در نزدیکی دریاچه تانا توسط دولت اتیوپی، به منظور تأمین آب مورد نیاز سودان و مصر، با بریتانیا همکاری کند. هرچند شکایت اتیوپی به جامعه ملل، سبب عدم اجرای مفاد این موافقت نامه شد، ولی دولت ایتالیا همچنان در اندیشه استفاده از فرصتی مناسب برای تصرف اتیوپی بود.
پس از مرگ ملکه زودیتو در آوریل ۱۹۳۰، راس تافاری با نام هایله(هایلا) سلاسی اول به قدرت رسید و طبق سنت مرسوم، حکومت خود را میراث دار سلیمان و ملکه سبا نامید. دولت ایتالیا که امیدوار بود امپراتور جدید روابط خود را با آن کشور گسترش دهد، پس از مخالفت هایله سلاسی با اجرای طرح مربوط به ساختن راه ارتباطی "عصب" که قرارداد آن در دوره حکومت "زودیتو" بسته شده بود، تغییر رویه داد. پس از شروع مناقشات مرزی بین اتیوپی و سومالی و تجمع سربازان دو کشور در دهکده "اوگادن"؛ ایتالیا در سال ۱۹۳۵ به اتیوپی حمله ور شد. اتیوپی با طرح شکایت خود در جامعه ملل خواستار کمک بین المللی برای مقابله با ارتش ایتالیا شد ولی نیروهای نظامی ایتالیا بدون توجه به رأی جامعه ملل درباره تحریم اقتصادی این کشور، همچنان به پیشروی خود در خاک اتیوپی ادامه دادند و مارشال "بادوگلیو" در ماه مه ۱۹۳۶ وارد آدیس آبابا شد. هایله سلاسی نیز پس از تحمل شکستی سخت و از دست دادن بسیاری از نیروهای وفادار خود از کشور گریخت و از طریق جیبوتی و فلسطین، به ژنو رفت و شخصاً در جلسه عمومی جامعه ملل شرکت کرد. با این حال به دلیل شرایط سیاسی حاکم بر قاره اروپا؛ اعضای جامعه ملل نه تنها از اتیوپی حمایت نکردند بلکه به تحریم اقتصادی ایتالیا نیز خاتمه دادند. دولت ایتالیا پس از تصرف اتیوپی، اریتره و سومالیِ این کشورها را بخشی از مستعمرات آفریقای شرقی ایتالیا اعلام کرد و هایله سلاسی به بریتانیا پناهنده شد. در واقع حکومت فاشیستی ایتالیا قصد داشت اتیوپی را در راستای برنامه های استعماری خود به پایگاهی استراتژیک در منطقه مهم شاخ آفریقا تبدیل کند از این روی پس از اشغال اتیوپی و به منظور رفع نیازهای اقتصادی خود؛ اقدام به اجرای طرح های مختلف در زمینه های ارتباطی، تأسیساتی و صنعتی در این کشور نمود. با این حال مبارزه مسلحانه چریک ها و نیروهای مردمی اتیوپی و حملات پارتیزانی آنها علیه ارتش ایتالیا، مشکلات جدی را برای اشغالگران پدید آورد بطوری که طبق نوشته یکی از روزنامه های ایتالیایی آن زمان، اولین مهاجران ایتالیائی وارد شده به اتیوپی، مجبور بودند درحالی که با یک دست بیل و با دست دیگر تفنگ حمل میکردند، به کار بپردازند. مارشال "رودلفوگراسیانی" نایب السلطنه ایتالیا در اتیوپی نیز سرانجام توسط یکی از همین گروه های چریکی در آدیس آبابا به قتل رسید.
با آغاز جنگ جهانی دوم و حمایت ایتالیا از آلمان، هایلا سلاسی به منظور رهبری جنگجویان اتیوپی وارد "خارطوم" پایتخت سودان شد و با پشتیبانی واحدهای انگلیسی فرماندهی جنگ علیه ارتش ایتالیا در سراسر مستعمرات آفریقای شرقی را برعهده گرفت. وی پس از هماهنگ کردن نیروهای مسلح تحت فرماندهی خود، از شمال و جنوب به واحدهای ارتش ایتالیا حمله کرد و در ماه مه ۱۹۴۱، پیروزمندانه وارد آدیس آبابا شد. با انعقاد قرارداد صلح سال ۱۹۴۵، ایتالیا از کلیه دعاوی خود در مورد سرزمین اتیوپی دست کشید و اریتره نیز به موجب رأی سازمان ملل متحد، به عنوان منطقه ای خودمختار تحت حاکمیت اتیوپی شناخته شد[۱۵].
پس از پیروزی هایلاسلاسی بر ایتالیا و بازپس گیری کشور خود؛ خودکامگی و استبداد توام با تکبر در شاه بوجود آمد و هایلاسلاسی خود را "شیر یهودا"، برگزیده پروردگار بزرگ و شاه شاهان نامید. گسترش افکار جدید سیاسی و اجتماعی و توسعه نهضت های استقلال طلبانه در مستعمرات آفریقایی اروپا در دهه ۱۹۵۰ میلادی که از پیامدهای جنگ دوم جهانی بشمار می رفت تدریجا سبب ایجاد نوعی ملیت گرایی قبیله ای در اتیوپی شد. از این روی در حالی که سایر ملت های تحت سلطه در آفریقا، به منظور کسب استقلال و بیرون راندن استعمارگران از سرزمین های خود به پا خاسته بودند، گروهی از آزادیخواهان اتیوپیایی نیز درصدد ساقط کردن رژیم امپراتوری برآمدند. این گروه در دسامبر سال ۱۹۶۰ میلادی با رخنه در ارتش اتیوپی و ترغیب افسران جوان تلاش کردند با استفاده از غیبت هایله سلاسی که مشغول بازدید از برزیل بود این آرزورا تحقق بخشند با این حال بازگشت به موقع هایلا سلاسی و سرکوب خشن مخالفان، سرنگونی نظام پادشاهی در اتیوپی را چهارده سال به تعویق انداخت.
هایلا سلاسی در سال ۱۹۶۳ با استفاده از نفوذ خود به عنوان فرمانروای با سابقه کشوری آفریقایی، مقدمات تشکیل کنفرانس آدیس آبابا را با شرکت ۳۱ کشور مستقل قاره آفریقا فراهم آورد. با امضای منشور "سازمان وحدت افریقا" در ۲۵ مه ۱۹۶۳ و انتخاب آدیس آبابا به عنوان مرکز دائمی دبیرخانه این سازمان، این سازمان جدید التاسیس رسماً کار خود را در جهت پیشبرد اتحاد و همبستگی ملت های آفریقایی و پایان دادن به هر نوع استعمار در قاره آفریقا آغاز کرد و این امر وجهه هایلا سلاسی را به عنوان پادشاه میزبان این سازمان منطقه ای در سطح بین المللی بنحو قابل توجهی ارتقاء بخشید.
منابع:
· www.Countries and their cultures/Ethiopia/۲۰۱۲
· https://www.sjsu.edu/faculty/watkins/ethiopia.htm
· https://etiopien.um.dk/en/about-etiopia/ethiopian-history/
· https://www.historytoday.com/archive/location/ethiopia
· https://www.ethiopianadventuretours.com/about-ethiopia/ethiopian-history
· https://www.lonelyplanet.com/ethiopia/history
· Encyclopedia of the Nation, ۱۹۹۳:۲۵۲
· https://www.livescience.com/۲۴۲۹۰-human-ancestor-selam-fossils.html
[۱] Awash
strapithecus Afarensis
[۶] این کشف، اطلاعات ارزشمندی از تکامل نوع بشر، از جمله چگونگی ایستادن بر روی دوپا، تفکیک مرحله کودکی از بزرگسالی و حتی روند تکامل دستگاه صوتی انسان (از طریق کشف استخوان لامی در نزدیکی گلو) در اختیار محققان قرار داد. دانشمندان به امید این که میان مردمان امروزین سرزمین کهن، صلح و آرامش برقرار شود، نام «سلام» را بر این کودک سه ساله نهادند. اتیوپیایی ها در زبان امهریک این نام را سِلام (Selam) می خوانند.
[۷] Aithiops
[۸] Aethiops
[۹] Geez
[۱۰] Ityoppis
[۱۱] Abyssinia
[۱۲] البته التقاط تاریخی دو کشور اتیوپی و یمن زیاد است و حوادث تاریخی دو کشور در بسیاری از موارد با یکدیگر درهم آمیخته اند.
[۱۳] Napata
[۱۴] البته منلیک پیش از آن توافق نامه ای با ایتالیا امضاء کرده بود که بر اساس آن اتیوپی تحت الحمایه ایتالیا قرار می گرفت.
[۱۵] سازمان ملل در سال ۱۹۵۲، اریتره و اتیوپی را یک کشور فدرال نامید. در سال ۱۹۶۲، هایله سلاسی اریتره را ضمیمه اتیوپی کرد و این سرزمین تبدیل به یک ایالت از این کشور شد.
نظر شما